مرد صابونی
… ختم الله علی قلوبهم
اگر گناهان بیشتر شد باعث می شود که دل مهر شود و دیگر رجوع برای این آدم تصور نمی شود .
علامت مهر شدن دل این است که دیگر دل تدبر نمی تواند بکند ، دیگر تفکر نمی تواند بکند …
دل را باید پاک کرد . دل اگر پاک شد اسرار ملک و ملکوت در آن می افتد .
دیگر احتیاجی به تفکر هم ندارد .
تفکر کردن مانند این است که کسی یک منظره ای را می خواهد نقاشی کند بر روی یک صفحه ای .
این مشکل است ولی اگر انسان دلش را صاف کرد همان حقایق منعکس می شود به دل .
دو نقاش بنا بود یکی این طرف و یکی آن طرف دیوار نقاشی کنند .
یکی این طرف کار می کرد ، دیگری هم آن طرف پرده کشیده بود و کار می کرد .
وقتی (کارشان تمام شد ) و پرده را برداشتند دیدند این (کسی که پرده زده بود )کارش بهتر است .
خوب که نگاه کردند دیدند این ، (دیوار ) را صاف کرده و نقاشی آن (که آن طرف کار می کرده روی این دیوار ) منعکس شده .
اگر ما این طرف را آیینه کنیم (همه چیز ) منعکس می شود …
اگر انسان ترسیمات (دلش ) ترسیماتی نباشد که بر حاق دل رفته باشد معلوم نیست بتواند با ایمان از دنیا برود .
چون سکرات مرگ بسیار مشگل است . اگر انسان با حاق جانش چیزی مخلوط نشده باشد مشگل می تواند آن را حفظ کند . …
از گنا هان باید استغفار کرد .
اینقدر گناهان انسان را تغییر ماهیت می دهد که اصلا انسان سنخیتش عوض می شود با اولیاء خدا .
دیگر نمی تواند با آنها مجالست کند . در دار دنیا از کنار آنها می گذرد و هیچ جاذبه ای از آنها ، این را جذب نمی کند .
وگرنه اولیاء خدا هستند . انسان مابه الاشتراک با آنها ندارد .اگر داشته باشد همدردش را پیدا می کند …
مثل آن مرد صابونی که رانده شد از حضور حضرت حجت .
سالها گریه می کرد (برای دیدار حضرت ) .
فرستاده حضرت آمد عقبش که بیا برویم به حضور حضرت .
گفت : مرا برداشتند و آمدیم و بیابانها را طی کردیم .
یک جایی روی یک تپه ای خیمه ای بود .
گفت : آقا اینجا هستند . بیا پشت خیمه تا من اجازه مجدد بگیرم .
گفت : پشت خیمه ایستاده بودم که صدای مبارک آقا به گوشم رسید .
فرمود : ” ردّوه ، إنّه رجلٌ صابونی ” ، این مرد صابونی را برگردانید .
آن فرد آمد بیرون گفت : شنیدی ؟چکار کردی ؟ آقا فرموده بود بیاوریدش حالافرمود برگردانید .
فکری کرد و گفت : من مرد صابون فروشم . صابون هایم را پهن کرده بودم خشک بشود .
در بین راه باران آمد ، یک لحظه به فکر افتادم که (صابون هایم) خراب می شود . دلم به شور افتاد ..
حکایات (1) | کلمات قصار استاد نجفی (1) | حجت الاسلام سید علی نجفی (1) | آیت الحق (