دلتنگی رمضان
دیشب که برای نماز مغرب وارد مسجد روستایمان شدم حس دلتنگی تمام وجودم را فرا گرفت وبغض عجیبی گلویم را فشار میداد
مسجد برخلاف شب های دیگر غرق در سکوت ببود دیگر صدای بالا وپاییین پریدن بچه ها خاله گفتن هایشان وپشت سرم دویدن وذوق کردن هایشان بعد از گرفتن جایزه هایشان نبود بوی عطر چایی مسجد دیگر نمی آمد وامام جماعتمان هم همان روز عید فطر با خدا حافظی رفته بود دلم برای لحظه هایی تنگ شده بود که خانم های مسجد وقت چایی ریختن سر به سر هم دیگر میگذاشتند وصدای خنده هایشان آدم را سر حال میکرد
دلتنگ لحظه های گفتن بک یا الله شده بودم که دلت را از زمین جدا میکرد و وبه آسمان میبرد
خلاصه خداوند در ماه رمضان خوبی وشادی وشعف را چند برابر به مسجد روستای ما هدیه کرده بود
وبا رفتن رمضان شادی ها هم مانند ابر سریع وبی خبر رفتند
هوای دلم امشب هوای دلتنگیست
به قلم طلبه خادم
صفری زاد