تقدیم به معلمم
معلم قلم قاصد است که حتی کلمه ای درباره تو بنویسد ولی این نوشته را به پاس زحمات برای دلخوشی خود می نویسم تا شاید ذره ای از زحماتت را جبران
کرده باشم .
معلم ، وقتی پا به کلاس گذاشتم برایم هجی کردن کلمات را آموختی یادم است که من هجی کردن کلمه انسانیت را به سختی آموختم وبا ارامش وجود تو
سختی ها را کنار زدم وفهمیدم که آرام تکلف و پیچیدگی نمی خواهد .تو بارها برایم مهفوم ایثار را توضیح می دادی ومن آن را نه حفظ می کردم ونه در زندگیم
به کار می بستم من به آن ابهتی که در وجود تو است بارها بالیدم ودر وجود تو است بارها بالیدم ودر دریای بیکران علمت گوهرهای ناب دیدم ولی صد حیف
که آنها را صید نکردم معلمم لبخند تو واژه مهربانی را برایم شناسند و وجود انسانی تو گلهای معرفت را برایم دسته کرد .معلم این حرکت قلمت بود که طرز صحیح
نوشتن عشق را برایم نشان داد من از نگاه تو گلهای صداقت را چیدم ولی نتوانستم آنها را نگه دارم و پر پر کردم من از دفتر قلبت مهربانی را حفظ کردم و به زودی
به فراموشی سپردم واین اشاره ابروانت مرزی بود بین اعمال خوب وبدم واینکه نظم داشته باشم وحد ومرز آنها را بدانم و صدای قدمهایت آهنگی بود که درست
زیستن را برایم می نواخت
نسرین رشیدی