منتظر در راهت گفتم شبی به مهدی بردی ، دلم ز دستم من منتظر به راهت ، شب تا سحر نشستم گفتم دلم ندارد بی تو قرار و آرام من عقده دلم را امشب دگر گسستم گفتنا حجاب وصلم باشد هوای نفست گر نفس را شکستی دستت رسد به دستم