فریاد
شکسته تر از همیشه در پی تو هستم اما افسوس که تو در کنار من به کمک میایی که تورا پیدا کنم با خودم زمزمه میکنم 25سال از بهار زندگیم رفت بارها تکرار میکنم شاید بدانم بفهم که دیر شده یا شاید وقتی نداشته باشم میگویند با اخلاص تو را بخوانم اما وازه اخلاص با من که به همه چیز دید سود گرانه دارم دور دور هست اما تو گفتی بیا با همه کوله بار خستگی ها و دوری از تو خدایا پس چرا من نمیفهمممممممم چرا گوشهایم نمی شوند خدایا از خودم به سوی تو شکایت میکنم این عقل این بدن این دل خودم را نیز خسته کرده