شهید ابراهیم هادی
کاش برادی چون تو داشتم ، شهید هادی عزیز ، سوزشی در گلو احساس می کنم ، بغضی گلویم را می فشارد و با تمام وجود اشک می ریزم چهره
معصومت رالحظه به لحظه در ذهنم تجسم می کنم گویی خیره به من نگاه می کنی لبخندی می زنی و دوباره از جلو چشمانم محو می گردی کاش می توانستم
تماشایت کنم .می دانم که قلب تیره من لایق نیست.
خوشا به حال ، خاک شلمچه ، خوشا به حال فکّه که افتخار یافتند عزیزانی چون تو قدم بر آنها نهد و همچنین خورشید با نور خود به آنها صفا دهند .
خاکشان را سرمه چشمم می کنم و چهره ام را به خاک قدم هایت متبرک می سازم و قلبم را با یاد تو از تیرگی ها می زدایم و جلا می دهم تا شاید افتخار
زیارتت را یابم .
روحت شاد و راهت پر رهرو باد .
مرضیه احمدی