دلیل نیامدنت ...
باز جمعه شد و نیامدی ، دلت زخمی کدامین گناه است که خوشِ آمدن نداری ؟
یا نه ، شاید ما رسم و رسوم دعوت را نمی دانیم که چگونه باید برای آمدنت خود را بیاراییم که آراستگیمان مثل حباب زود گذر نباشد یا شاید رسم دعوت را بلدیم
و رسم پذیرایی را نمی داینم که چه مقدماتی رابرای آن باید بچینیم چرا که پذیرایی های ما مادی هستند ولی وجود نازنین خواستار این پذیرایی نیست .
آقایمان خواستار سبد سبد خوبی هاست خوبی هایی که سبد مهربانی را پر کند و این حاصل نمی شود مگر اینکه سال ها قبل ریاضت و تسکیه اموخته شود
تا بتوان خود را در دل سبد جا کند و پذیرایی خوبی برای وجود نازنین آقا باشد نمی دانم شاید رسم دعوت را بلدم و پذیرایی هایمان هم به جاست ولی در خوش
آمد گویی لنگ می زنیم چرا که نمی دانیم کسی را که دعوت کرده ایم نباید دل او را بشکنیم ولی نا غافل می شکنیم و بعد اهمان بلند می شود و این آه
نمی تواند مرحم خوبی برای دل شکسته آن حبیبمان باشد که بتوان دل او را التیام دهد .
خلاصه نیامدنت گواهی از بی لیاقتی خودمان است و بس
نسرین رشیدی