اگر آمدنش را گواه قطعی باشد
اگر آمدنش گواه قطعی باشد برای آمدنش ابتدا غسل طهارت زیر دوش آب سرد می گیرم و خود را به حنا خضاب می کنم مضطربم و پاهایم
می لرزد یارای ایستادن ندارم چرا که فقط جسم را آراسته ام خدایا در این فرصت کم چگونه می شود درونم را اصلاح کنم مجنون وار این طرف و آن
طرف می چرخم کاری از دستم بر نمی آید دو دستی بر سر می زنم زلفانم را می کنم و پاهایم را بر روی زمین می کوبم چرا که دغدغه گناهان
زیادم مرا از پا رد آورده است به خود تسلی می دهم با خود می گویم مگر توبه حضرت آدم در یک لحظه پذیرفته نشد پس من هم معطل نکنم تا
شایبد بتوانم خود را نجات دهم از جایم بلند می شوم کتاب دعا را از تاقچه بر می دارم گیج شده ام صدای بلند تپش قلبم را خود می شنوم عرق
سردی از بدنم جاری می شود با دستانی لرزان کتاب را باز می کنم دنبال دعای فرج می گردم چنان اضطراب بر من غلبه دارم که نمی توانم آن را
پیدا کنم چشمانم تاریک می شود نفسم می گیرد بار دیگر به خود جرئت می دهم تا شاید بتوانم قسمت کوچکی از آن را بخوانم اشکانم صفحات
قرآن را خیس می کند حالم منقلب است کتاب را می بندم در گوشه ای کز می کنم و در این فرصت بسایر کم فقط به فکر نجات خود از گناهان
هستم فکر آن مثل خوره ای وجودم را می خورد چشمانم را می بندم تا شاید د ر این لحظات آخر دعایی کنم چیزی به ذهنم خطور نمی کند تنها
چیزی که در گوشه از ذهنم مرا به خود مشغول می کند گفتن العفو است مکرر آن را بر زبان می رانم و اشک می ریزم انجام این کار ها راضی ام
نمی کند و افاقه ندارد از درون اب می شوم تصمیم می گیرم بار دیگر قرآن را بردارم و بالای سر بگیرم و با حالتی گریان خدا را التماس کنم مانند
شخصی که آبرویش در خطر است خدا را به بندگان صالحش قسم می دهم در این لحظات آخر نظری به من کند و تا اقا نیامده بخشی از بار
سنگین گناهان را از دوشم بزداید چرا که می دانم با باز کردن دفتر حسابم پیش اقا نمی توانم پاسخ قانعی برای انجام گناهاتم پس دهم .
نسرین رشیدی